پیشگفتار
...
وارد قهوهخانه که میشوی در نگاه اول یک مشت مرد را میبینی که نشستهاند و دارند یا چای میخورند و/یا قلیان میکشند. اما درست وقتی که مینشینی و مردی با ظاهری کثیف که گویا پیشخدمت است میآید و «من که ندیدهام بخندد» با لحنی سرشار از بیاعتنایی و تهی از خوشآمدگویی ازت سفارش میگیرد تازه میفهمی زندگیای متفاوت از زندگی آنور دیوارِ قهوهخانه جریان دارد